دلم برای نگاهت بهانه می گیرد

به نام خدا  

اللهم عجل لولیک الفرج

  

 دلم برای نگاهت بهانه می گیرد
ز دست سرد سفاهت بهانه می گیرد 

نیامدی و غرور ستاره زخمی شد
ستاره بی رخ ماهت بهانه می گیرد 
 

تو نیستی که ببینی زمین چه افسردست
زمان غریب مانده، برایت بهانه می گیرد  

جدار کعبه بدون تو خسته شد خسته
فلک برای ندایت بهانه می گیرد 
 

ببین که مروه هزار سال مانده بی رونق
صفا برای سلامت بهانه می گیرد  

غروب جمعه مسیر میان شمس و قمر(1)
برای راز و نیازت بهانه می گیرد  

تمام شد غزل اما تمام شب هایم
تمام خاطره هایت بهانه می گیرد.   

 

(1): بین الحرمین 

پ ن:هر چند که قلم  ناتوان و ذوق بی مایه ی ما توان سرودن برای آن یگانه ی عالم آفرینش رو نداره، اما ای کاش حتی اگه شده به اندازه ی خوندن یه غزل مهمون نگاهش باشیم. 

و  

یونس جان همسر عزیزم، ازت ممنونم که برای سرودن این شعر خیلی خیلی بهم کمک کردی.

لاف عشق و گله از یار

 

ازشنبه درون خود تلنبار شدیم 

تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم 

خیر سرمان منتظر  دیداریم 

جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم