به نام خدا
پشت میدان مین زمین گیر شدیم. چند نفر رفتند معبر را باز کنند. یه نوجوان بسیجی چند قدم که رفت برگشت. فکر کردم ترسیده؛ پوتیناشو داد به یکی از بچه ها گفت تازه از تدارکات گرفتم، بیت الماله، حیفه، پابرهنه رفت. گفتند از او چیزی نمانده است جز راه ناتمام...
پ ن:
همزاد کویرم تب باران دارم
در سینه دلی شکسته پنهان دارم!
در دفتر خاطرات من بنویسید:
من هرچه که دارم از شهیدان دارم
سلام لطفا منو لینک کنید و بعد به وبلاگم بیایید و بگید لینکتون کنم
http://dearfriends.blogsky.com/pages/index/
سلام همسرم
چه عکس قشنگ و مناسبی واسش پیدا کردی. خیلی به دل می شینه و خیلی حرف برای شنیدن داره... بیشتر از قصه ای که گذاشتی.
لینکش کردم
یا علی
سلام همسر عزیزم
نظر لطفته. خیییلی ازت متشکرم. باورم نمی شد اینقدر زود بیای.
کلی تاام ازت ممنونم بابت لینک.
ان شاالله همیشه سربلند باشی
راستی این بنده خدا را بین این بالا
چه اعتماد به نفس معرکه ای داره
بنویس امر دیگه ای نداشتین!!؟
سلام خانومی خوبی گلم؟
ممنون سر زدی
سلام
بیت المال ... چه واژه ی مظلومی
وبلاگ «سگ لرزه های یک شک»
با عشق و نکبت
با دو شعر و...
به روز شد که سوال کند:
«چند می گیری گریه نکنی؟!»
منتظرتان هستم...
آن شهیدی را که شد خاک وطن
بعد ایشان ما چه کردیم در وطن
وای بر ما که چنین شرمنده ایم
چونکه ما اسماً فقط رزمنده ایم
راه آنان را چه کس آباد کرد
عشق آنان را چه کس احساس کرد
اسمتان از کوچه ها برداشتند
هرچه غم بود بر دل ما کاشتند
ممنون بابت اینکه به من سر زدی
من دیگه آفتاب لب بومم
سلام و عرض ادب...
مطلب بسیار زیبا و تکون دهنده ای بود
عکس هم که گویای همه چیز...
ولی ای کاش این داستانک رو مسئولای مملکتیمونم می خوندن تا با واژه مهجور ( بیت المال)آشنا می شدند..
درورد بر شما
سلام.
نباید افراط و تفریط بکنیم.
آن کفش درست مال بیت الماله ولی مال تو رزمنده است.
البته این قضیه از یه جنبه ی دیگر قابل بررسی است:
در آن زمان وقتی می خواستن افراط بکنند، در کم مصرف کردن افراط می کردند اما حالا مسابقه می دهند که کدام یک همایشش مجللتره و ... !!!
سلام وبلاگ قشنگی داری.....موفق باشی عزیزم
ممنون که بهم سرزدی
آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم بـــــــــــــــیــــــا منتظــــــــــــــــــــــــــــرم [گریه][گریه][تشویش][ناراحت]
به نام خدا
سلام
تو در گوشم غزل خواندی و رفتی
همان عهد ازل خواندی و رفتی
دلم مشغول کار آب و گل بود
که«احلی من عسل»خواندی و رفتی
شراب شعرهامان مستمان کرد
تو هشیار از عمل خواندی و رفتی
همه گفتیم دلتنگیم اما...
فقط تو «العجل» خواندی و رفتی
هزاران بیت ما خواندیم و ماندیم
تو تنها یک غزل خواندی و رفتی...
"شهادت قسمت ما می شد ای کاش!"
...شهیدان در قهقه ی مستانه شان ودر شادی وصولشان عند ربهم یرزقون اند.
ا2آ.
با سلام
"شهادت قسمت ما می شد ای کاش!"
ای کاش...
خیلی ممنونم ازتون.
محتاجیم به دعا
ممنون سر زدی راست میگی
توی زندگی بعضی چیز ها بزرگ ، بعضی چیز ها کوچک ، بعضی چیز ها ساده و بعضی چیز ها مهم هستند:
بزرگ مثل عشق
کوچک مثل غم
ساده مثل من
مهم مثل تو …
مرضیه جون از اینکه اومدی ممنونم بازم بیا
موفق باشی
برای خودت زندگی کن...
کسی که تو را دوست داشته باشد
با تو می ماند...
برای داشتنت می جنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد
به هر بهانه ای میرود...!!!
خط می کشم روی اسمت
با مدادی
که نوک ندارد هیچ وقت...!!!
با سلام و احوالپرسی
واقعا لذت برم
سلام منو به همسر عزیزتون برسونید
بگید واسم دعا کنه
دوست عزیز!
دارم میگم شما از اولش بخون و متوجه بشو که من چی گفتم...
دارم میگم که ما نمیدونستیم اونجا اون شکلیه ...
میخواستیم بریم یه جا.. یه تور ثبت نام کردیم .. به نظر شما آدم قبل از اینکه ثبت نام کنه، میدونه که اون تور چه طوریه؟؟
البته معذرت میخوام اگه لحنم بد بود..
یاعلی مدد
سلام
توی قسمت اول نوشتی که:"رفتیم میدان هفت تیر...جلوی در اتوبوس پسرهای چی بگم؟عوضی وایساده بودند و می رقصیدند... یه عالمه علاف شدیم آخر هم تو جاهای مختلف اتوبوس ما رو گذاشتند"
به نظرت یه دلتنگ شش گوشه همین جا راهش را عوض نمی کنه؟
ممنون
پدر صورت پسر را بوسید : تا کی می خواهی بری جبهه؟
پسر خندید :قول می دم این دفعه آخرم باشه
پدر گفت : قول دادی ها!!!
و پسر سر قولش... جان داد.
جونی
سلام جونی عزیز
ازت ممنونم
پدر کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت. کودک هم خواست پدر را بلند کند، وقتی روی زمین آمد دست های کوچکش را دور پاهای پدر حلقه کرد تا پدر را بلند کند ولی نتوانست.
با خود گفت : حتما چند سال بعد می توانم.
بیست سال بعد پسر توانست پدر را بلند کند، اما پدر سبک بود! به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان.
التماس دعا
ممنون که سر زدی. قشنگ بود. مخصوصا عکسش... هزار تا حرف نگفته!
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شهادتت مبارک
به راستی که شهدا در جامعه امروز ما الگوهای محسوسی هستن که بسیار پتانسیل رشد رو فراهم می کنند برای آنکس که آنها را بشناسد و شما این کار بزرگ رو انجام میدی
خدااجرت بده
واقعا قشنگ بود
اگه خواستی من خاطراتی از بعضی از شهدا گلچین کرده ام اگه متمایل بودید من با افتخار تقدیمتان کنم
اگه مایل بودید خبرم کنید
مرضیه عزیز شم نسبت به وب من لطف دارید
باشد که روز به روز بیشتر و باکیفیت تر و مخلصانه تر به مهدی فاطمه خدمت کنیم
شما با افتخار در کلبه حقیرانه ی من لینک شدید
اگه صلاح دونستید برای من افتخاره شما من رو لینک کنید
بله همین طوره!
انشاالله..
یاعلی مدد
اپ کردم اجی
سلام.....خیلی قشنگ بود...البته همه مطالبت زیبا بود......پایدارباشی
با سلام
خوش به سعادت شما
و خوش به حال من
بازم به من سر بزنید
سلام مرضیه خانم
وقت بخیر
ممنونم از لطف شما
کتاب لذات فلسفه ویل دورانت رو مطالعه سطحی داشته ام
دوباره دانلودش کردم تا بیشتر به اندوخته های ناچیز و بی مقدارم اضافه کنم
بازم منتظر حضور شما هستم
کجایند مردان بی ادعا ......
سلام.....خیلی قشنگ بود..
سلام دوست هم احساسم...
خیلی عالی بود کوتاه ولی سرشار از معنا و احساس!
لذت بردم بی نهایت...
مرسی از مطلبای قشنگی که میزاری...
قالب جدید وبلاگت خیلی قشنگه...
برات یه دنیا شادی آرزو دارم
التماس دعا
هنوز راه همان است و مرد بسیار است
خبر دهید که اهل نبرد بسیار است
صدای پای سواران صبح می آید
مگر ندیدی؟ در جاده گرد بسیار است.
سلام
دوست عزیزم با اجازه شما رو لینک می کنم
یادش بخیر
چقدر این پیامک در دوران اول کشف اختلاس سه هزار میلیاردی مبادله می شد و چقدر اثر گذار بود..
اپم اجیییییییی
گویی خورشید گرمای خود را از دست داده است
و گل های سرخ عطری ندارند
و ستارگان دیگر نمیخوانند
آن گاه که چشم می گشایم و می بینم
با تو نیستم
مگذر از من...
مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم...
با خیال چشم مستت از می و مستی گذشتم
دامن گلچین پر از گل بو از باغ حضورت
من چو باد صبح از آنجا با تهی دستی گذشتم
من از آن پیمانه که با چشم مستت عهد بستم سال پیش
گر تو عهد دوستی با دیگری بستی گذشتم
پاکبازی همچو من در زندگی هرگز نبینی
مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم...
سلام.
این تبلیغ قالب وبتان (عکس لب زنانه) به محتوی پست شما آسیب می رساند....
صلاح مملکت خویش خسروان دانند...
سلام
حق با شماست.منتها این از اختیارات بنده خارجه.بلاگ اسکای زحمتشون را می کشه.
سلام دوست خوب من
اولا من آقا مرتضی نیستم و دخترم اون ایمیل من نیست و من با ایمیل یکی از آشنایان دعوت رو فرستادم ببخش که توضیح ندادم و باعث سوء برداشت شد
دوما خواهش می کنم وظیفه ست و من از خدامه که بتونم به همرزمان در جبهه مهدی فاطمه بتونم کمک کنم اگه باز هم امری بود درخدمتم در حد توان
و نکته آخر که حق باشماست از این بدتر الگو الان هست که واقعا تاثیر گذار است و این کار دشمن است که الگوهایی با سطح ها درجه بندی های مختلف درست کرده که بتونه قدرت تاثیر گذاری بیشتر و با شعاع وسعت بیشتر داشته باشه
صبر مرا
با شتاب پیمانه کن
و عشق را
با نگاهم.
در غیبت تو
جهان هم دلگیر می شود.
شکیبایی مرا
با دلتنگی پیمانه کن
و عشق را
با لبخندم.
قلمم را بدهید؛
شعری به ذهنم رسیده است؛
باید زودتر بنویسم؛ ........<تو>! ......همین خوب است ,همین!
این خودش یک دیوان غزل است !!!
با سلام
ذره پروری می کنید
مرسی که جواب دادید!!
میگم شما اهل ایرانشهر هستید
به نام حضرت دوست
روزگار ما با روزگار شما فرق هایی دارد ...
از دیگران شکایت نکن خودت را تغییر بده!
از انجا که برای محافظت از پای خود پوشیدن یک دمپایی اسان تر از
فرش کردن کل زمین است...
سلام
خاطره بسیار زیبایی نوشته بودید.واقعا ادم غبطه می خورد به این شهامت و شجاعت و ایثار این بسیجیانی که این چنین زیبا به دیدار معبودشان شتافتند.چقدر فاصله است بین من و انان.
موفق باشید.