یا محمد (ص) ادرکنا..

به نام خدا

.

محمد بهترین مخلوق هستی/ محمد بهتر از هر بود و هستی

محمد ای نگین آفرینش/ محمدجان، ثمین آفرینش

محمد ای دلیل ما و افلاک/ محمد ذات پاکی از تو شد پاک

تجلای خدای جل اعلا/ زمینی لیک از دنیای بالا

پدر ای شافع امت، محمد/ پدر سرچشمه ی رحمت محمد

دم تو همدم روح الامین است/ دعایت منجی اهل زمین است 

زمین تا شد قدمگاه قدم هات/هوا عطری شد از عطر نفس هات 

جهان تا بر سرش دست تو را دید/ از این دردانه بر افلاک بالید

محمد نور چشم مهر و مهتاب/ محمد، حُسن از حُسنت شده آب

بشر را اسوه و الگو و راهی/ شب تاریک دل ها را تو ماهی

مسیر امن و آرام سعادت/ محمد، حبل معروف هدایت

همه گمگشته ها پیداست در تو/ شب و روز خدا معناست در تو

تو دریایی محمد، جهد کافیست/ تمام اینهمه یک قطره ام نیست

مگر دریای پاکی چون محمد/ به کام این سگان آلوده گردد؟!

مگر با عوعوی سگ های اینسان/ جهان با این بزرگی شد سگستان؟!

طمع بردن چنین بر استخوان ها/ عجب سگ می کند بعضی زمان ها

محمد امتت از دست اینان/ غم دیرینه دارد قلب نالان

محمد جان فدای حلم زیبات/ فدای لطف پنهانی و پیدات

به جان مهدی زهرا (عج) دعا کن/ برای غیبت کبری دعا کن

خودت گفتی دوای درد ما اوست/ محمد قاتل این اشقیا اوست

پ ن: از سروده های همسرم، یونس

از عاشقانه های شب

به نام خدا 

باز شب شد، ماه من چون ماهِ شب پر ناز شو

قصه شو، افسانه شو، باز از خدا آغاز شو 

در شب دیوانه ام دیوانه را مستانه کن

چونکه دنیا شب شده، یا شب شو یا شب ساز شو 

ای شب چشمت نگاه و چشم شب هایت نگاه

در میان این همه شب، یک شبِ پر راز شو  

باز شب شد ماهِ من بر خواب رویایم بتاب

عشق را بیچاره کن، مهتاب را دمساز شو  

نوگل تنهای من در روزهای انتظار

در میان بستر بی جان این شب باز شو  

آسمان امشب اینجا تا ابد تقدیر ماست

پر بزن، پروانه شو، پر باز کن، پرواز شو 

نازنین نازِ من، نازک دلِ نازک ادا  

باز هم بهر دل دیوانه ات طناز شو 

 

پ ن: از سروده های همسرم

ای منتقم سیلی مادر بشتاب

یک روز زمین به خود تو را می بیند

آن روز به جان مادرت نزدیک است

آن روز جهان فقط همین یک کوچست

عمریست که این کوچه شب و تاریک است

 

آن کوچه همین جاست ببین آقا جان

یک کوچه به اندازه ی دوران تاریک

یک روز به وسعت دل تنگ پدر

امروز به دلتنگی دنیا باریک

 

یک روز علی میان این کوچه نشست

دلخون شده از امت و دستش بسته

یک روز ولی تو می رسی آقا جان

در کوچه ای از جفای دوران خسته

 

وقتی که تو می رسی ولی مهدی جان

ما با دل و جان کنار تو می مانیم

عمریست که در نبودتان با "آقا"

ما مثل کمیل و میثم و سلمانیم

 

یک روز تو می رسی که مرهم باشی

زخم دل نور چشم پیغمبر را

از آن دو نفر برایمان می گیری

چون رعد تقاص سیلی مادر را

 

هر چند دلت ز غصه خون است اما

این سینه ی پر غصه ی ما را دریاب

آن کوچه دگر کوچه ی وهابی هاست

ای منتقم سیلی مادر بشتاب 

 

پ ن: همسر عزیزم از اینکه اجازه دادی از شعرت توی وبم استفاده کنم خیلی ازت ممنونم.